مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 155
دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
روکاری-کار روی بنا یا چیزی
این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل میگویند)
چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود
با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد
خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده
زاهرو-دالان-سرسرا
از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)
پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند
بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا
جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است
جور-هم طراز-اخت-هم زبان
رقاصی-کارهای بی هوده و سبک
استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن
رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن
تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن
خارج از حد-بیش از اندازه
استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز
دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی
تک و تا-جنب و جوش
دله-هرزه-چشم چران-پرخور
تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند
چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد
حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن
اسیر خاک-مرده-تنپرور
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه
پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن
استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن
آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)
پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن
آپارتی(زن بیحیا و بدزبان، سلیطه، پاچهورمالیده)
توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن
پوست پیازی-نازک و بی دوام
جور شدن-اخت شدن-انس گرفتن-هماهنگ شدن
آکَل-آقای کربلایی
پت پتی-موتور سیکلت
از خود در آوردن(دروغپردازی کردن)
پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن
چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود
بغداد خراب-شکم گرسنه
پیش بها-بیعانه
دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
چغندر پخته-لبو
جلز و ولز-سوز و گداز
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن
جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن
آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن
بند آمدن-متوقف شدن
ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد
باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن
از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن
از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)
خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی
پشت سر هم-پیاپی متوالی
جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن
خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن
ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت
تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک
از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامهی کاری
دل و دماغ-دل و حوصله
خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن
حساب کهنه-نگا. حساب سوخته
حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن
از تو بهخیر و از ما بهسلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست
پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن
تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن
اهل بیت-اهل خانه-خانواده
تب و تاب-سوز و گداز
آهو چشم-معشوق-شاهد
دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن
ترش کردن-عصبانی شدن
تنگ هم-چسبیده به هم
پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز
پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد
حساب داشتن-حساب بانکی داشتن
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند
آب آتش زده(اشک)
چنار تجریش-متلک بد
چراغانی کردن-جشن گرفتن
چینی بند-چینی بند زن
توله سگ-در حالت تحقیر: بچه
چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
خریت-نادانی-حماقت
چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق
رانده و مانده-بدبخت و وامانده
خرده بُرده-مشکل-اختلاف
پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن
بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق
خداپسندانه-مورد پسند خدا
بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است
تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
پر مدعا- پر ادعا
خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن
اشتباه لپی-اشتباه لفظی
دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق
آینهی زانو-برآمدگی زانو
بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن
چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال
دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه
درآمد-عایدی
دود گرفتن-پُک زدن
رنگ شدن-گول خوردن
پَلِه-پول
به جهنم-به درک-خوب شد که چنین شد-خوب است که چنین بد است
استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)
خوش انصاف-با انصاف-منصف
زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی
ابرو کج کردن-خشم گرفتن
الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی
روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن
تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی
راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب
دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی
چاپی-حرف دروغ و بی اساس
چُس افاده-افاده ی بی جا
اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن
چلچل-خال خالی-ابلق
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن
تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد
این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن
جا آمدن حال-بهبود یافتن-سرحال آمدن
پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست
چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی
باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن
انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکتهگیری کردن، اعتراض کردن)
زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند
بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن
حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم
از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)
جَلدی-بی درنگ-به چالاکی
زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن
خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن
خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن
زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن
چنگک شدن-چنگ شدن
دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده
رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن
آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)
خام عقلی-حماقت-دیوانگی
دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب
تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل
حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
پیش-برنده-آن که جلو است
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن
بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی
اختر شمردن(شببیداری)
خوش خوراک-نگا. خوش خور
آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن
چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا
پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن
رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ
پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن
به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن
خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه
خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر
خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی
از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)
دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن
آبدار-سخت-شدید-سنگین
از مرحله پرت بودن(یکسره بیاطلاع بودن)
دراز کش-افتاده-خوابیده
آدم ثانی-حضرت نوح
چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند
دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت
آینهی هفتجوش(خورشید)
آبِ کبود-آسمان
حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن
آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)
روز مبادا-روز سختی و پریشانی
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن
زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن
زبان گز-چیز تند و تیز
رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند
آش آلو کردن-خجالتزده کردن-کنفت کردن-سکهی یک پول کردن
خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن
حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد
ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی
خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا
بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند
بالینی-کلینیکی
تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن
حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ
آش آلو شدن-خجالتزده شدن-سکهی یکپول شدن-کنفت شدن
خدا داده به فلانی-بختش یار بوده
خارشک-مردم آزار-سادیست
بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
جا انداختن-به سر جای خود آوردن
جُربزه-قدرت-توانایی
رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن
بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو
چشمه-نوع-قسم
چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن
به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن
آل-موجودات افسانهای مانند جن و غول
تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل
آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)
دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن
پِی-دنبال
بالای منبر رفتن-پر گویی کردن
زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن
چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه
حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه
خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند
چو انداختن-شایعه پراکندن
آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن
جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم
زیر زبانی-یواش و آهسته-سخنی که از روی بی میلی گفته می شود
ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه
جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
خواهر خوانده-دوست صمیمی
ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)
درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن
خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار
آتشی شدن(از کوره در رفتن)
تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن
پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار
چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول
چیله-هیرم-خاشاک
بوق سگ-بسیار دیر وقت
دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن
حلال زاده-پاک و نجیب
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند
پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد
حرص خوردن-عصبانی شدن
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است
از ته ریش گذشتن(فریب دادن)
چار دستی-قمار چهار نفری
پس رفتن-عقب رفتن
دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن
دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات
آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدتها تصادفی آشنایی را دیدن
خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است
داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه
چشم کار کردن-دیدن
دست خدا به همراه-در پناه خدا
پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن
آلت فعل-وسیلهی انجام کار
پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد
جیز شدن-سوختن در زبان کودکان
روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان
اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن
چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن
ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بیانصاف)
زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن
بازداشتی-زندانی موقت
انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)
زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
آبکی-بیارزش-از روی بیعلاقگی
پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن
تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن
پیر شَوی-عمرت دراز باد
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن
از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیهاش دشوار باشد به دست آوردن)
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
روغن زرد-روغن حیوانی
بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه
چهار چوب-محدوده-قاب
خانه به دوش-بی خانمان-آواره
حبه کردن-دانه دانه کردن
جیره-سهم معین
پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن
داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو
دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن
روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن
چشم زهره-ترس
به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن
جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن
انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن
زیر جلی-پنهانی-آهسته
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن
اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)
زبان کوچکه-زبان کوچک
جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن
حرامزادگی-بد ذاتی-مکر
در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن
اسیر خاک-مرده-تنپرور
چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن
چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد
باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش
از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن
بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن
چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد
ادرار کوچک(شاش)
از اوناش نبودن ( فقط بهصورت منفی)(از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است)
خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده
پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن
جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)
چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی
چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی
چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن
از ته ریش گذشتن(فریب دادن)
پیه دل باز کردن-تحمل کردن
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند
پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت
پینه کردن- پینه بستن
باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن
به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن
دق مرگ-دق کش
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن
روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن
تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن
بابا غوری-نابینا-کور
از راه بهدر بردن-فریب دادن-اغوا کردن
داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند
بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات
بی جا-نامناسب-بی مورد
با آب و تاب-با شرح و تفصیل
خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن
پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن
آشنا روشنا-دوست آشنا
دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن
اله و بله-چنین و چنان
بر ملا شدن-آشکار گشتن
تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد
پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن
دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن
چاخان پاخان-دروغ
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
آغاپنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبهای)
آب مریم-شیرهی انگور-عصمت و طهارت
جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن
زار-نا به سامان-خراب-بد
دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب
بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن
بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست
جلودار کسی بودن-از پس کسی بر آمدن-مانع کسی شدن
اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن
افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)
دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند
برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است
آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران
چُس افاده-افاده ی بی جا
حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
برادر دینی-هم کیش-هم مذهب
اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)
هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار
اردکپرانی(از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن)
زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن
دایی قزی-دختر دایی
دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون
انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن
بار سرکه- ترش ابرو
تیر کردن-نشان کردن
دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن
خوشایند-مطبوع-پسندیده
رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی
پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی
اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن
باز شدن مچ-لو رفتن دروغ
روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن
چَکی-وزن نکرده-یک جا
چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن
چنگول زدن-پنجه زدن
تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن
خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن
راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن
جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن
جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما
تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار
انگشت بلند کردن(اجازهی سخن خواستن)
چال-گودی-حفره
چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن
چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن
زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن
پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن
خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن
آتشبیار معرکه-فتنهانگیز میان دو دشمن
ترش کردن-عصبانی شدن
چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را
حال و حوصله-نگا. حال و احوال
دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه
از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)
خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن
پیشانی-بخت و اقبال-طالع
دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن
ته آواز-صدای نسبتن خوب
پی گرفتن-دنبال کردن کار
دولت منزل-دولت سرا
از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)
فرض کنیم که
رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن
آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن
تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن
پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن
پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن
دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن
آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)
باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند
چَخ چَخ-عیش و عشرت
در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور
دانگ-یک ششم-سهم-قسمت
حال و احوال-وضعیت-کیفیت
زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن
دست تنها-بی یار-تنها
خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد
اما(اشکالتراشی، ایجاد شبهه)
انگشت به دهان(حیرتزده، سرگشته)
ازخودراضی(متکبر، خود پسند)
تو به تو-گوناگون-لا به لا
خبر داغ-خبر بسیار مهم
تو بوق زدن-رازی را فاش کردن
از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن
آفتاب چریدن(بیکار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)
اختلاط کردن(بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن)
پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد
اُمُل-عقبافتاده-قدیمی
اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن
ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت
دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن
خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است
خوب-کافی-بسیار
به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن
دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد
بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت
جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها
بند و بساط-اسباب مختصر زندگی
زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند
در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن
چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد
انسان بودن-شریف و درست بودن
ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن
چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند
تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن
زیر پوش-جامه ی زیرین
پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده
تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه
بادپا-تند رو-تیز تک
خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد
دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک
درآوردن شکلک-ادا در آوردن
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
خیس کردن-ادرار کردن به خود
رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن
به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن
پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند
از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)
دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان
بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک
بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز
ابوقراضه-ابوطیاره
آب مریم(شیرهی انگور، عصمت و طهارت)
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن
به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن
دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد
دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد
تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی
زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد
تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن
بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند
حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی
خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل
از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد
تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی
در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن
به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن
تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو
رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن
دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا
چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس
دو رگه-از دو نژاد محتلف
جَر-پیچ و خم راه
دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز
تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن
زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی
به هم زدن-قطع رابطه کردن
حیوونکی-نگا حیوانکی
چپری آمدن-زود آمدن
چپو شدن-غارت شدن
حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن
تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
چپکی-از طرف چپ-خشم آلود
خوش نقش-خوش اقبال-پارچه یا قالی که نقش های زیبا دارد
پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری
باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن
پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن
خرناس-نگا. خُرخُر
خدا به دور-پناه بر خدا
پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی
دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت
بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده
دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن
خوش رو-زیبا-خندان
حجله خانه-اتاق شب زفاف
حساب سوخته-بدهی قدیمی
باد خوردن-هوا خوردن
چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن
بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن
این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است
آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)
پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش
ادرار بزرگ(مدفوع)
دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد
دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری
انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب
پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری
حبه کردن-دانه دانه کردن
بوگندو-آدم کثیف و بد بو
تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن
چرکو-آدم کثیف
پیر پاتال-فرتوت-کهن سال
زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود
از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف
بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن
دور از شما ب-لانسبت
حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا
دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن
پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن
دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن
جیش-ادرار در زبان کودکان
ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه
دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن
آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)
از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است
چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است
حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن
آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)
روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن
رو انداز-لحاف
حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد
دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
خوش شانس-خوش اقبال-خوش طالع
تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن
آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع
اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن
درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن
تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
ذلیل مرده-ذلیل شده
خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن
ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن
چروک انداختن-چین انداختن
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
به جا آوردن-شناختن
خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی
جاکش-پا انداز-دلال محبت
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد
از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)
زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن
حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام
زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو
تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار
بد گل-زشت-بد ترکیب
پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن
دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن