مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 155

مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 155
این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)
دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند)

 
چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

زاهرو-دالان-سرسرا

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

خارج از حد-بیش از اندازه

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

تک و تا-جنب و جوش

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد

حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

اسیر خاک-مرده-تن‌پرور

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان به‌در رفتن)

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن
پوست پیازی-نازک و بی دوام

جور شدن-اخت شدن-انس گرفتن-هماهنگ شدن

آکَل-آقای کربلایی

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

پت پتی-موتور سیکلت

از خود در آوردن(دروغ‌پردازی کردن)

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن
چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

بغداد خراب-شکم گرسنه

پیش بها-بیعانه
دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

چغندر پخته-لبو

جلز و ولز-سوز و گداز

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

حرف کسی را با شکر بریدن-انتقاد مودبانه از کسی که سخن آدم را قطع می کند

بند آمدن-متوقف شدن

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

پشت سر هم-پیاپی متوالی

 

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت

تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک

 
از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری
دل و دماغ-دل و حوصله

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

 

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

دو قلو-دو بچه ی همزاد

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن

اهل بیت-اهل خانه-خانواده

تب و تاب-سوز و گداز

آهو چشم-معشوق-شاهد

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

ترش کردن-عصبانی شدن

تنگ هم-چسبیده به هم

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

زور-اجبار-الزام

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

خروس خوان-هنگام سحر

آب آتش زده(اشک)

چنار تجریش-متلک بد

چراغانی کردن-جشن گرفتن

دمپایی-کفش راحتی خانه

چینی بند-چینی بند زن

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

خریت-نادانی-حماقت

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

 

خداپسندانه-مورد پسند خدا

بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

پر مدعا- پر ادعا

خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

آینه‌ی زانو-برآمدگی زانو

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

درآمد-عایدی

دود گرفتن-پُک زدن

رنگ شدن-گول خوردن

پَلِه-پول

به جهنم-به درک-خوب شد که چنین شد-خوب است که چنین بد است

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

خوش انصاف-با انصاف-منصف

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن
تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی
راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب
دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

 

چُس افاده-افاده ی بی جا

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

چلچل-خال خالی-ابلق
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن

جا آمدن حال-بهبود یافتن-سرحال آمدن

 

از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان به‌در رفتن)

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند

حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

چنگک شدن-چنگ شدن

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن

 

دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن

پیش-برنده-آن که جلو است

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

اختر شمردن(شب‌بیداری)

خوش خوراک-نگا. خوش خور

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

 

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

 

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

 

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

 

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

آبدار-سخت-شدید-سنگین

از مرحله پرت بودن(یکسره بی‌اطلاع بودن)

دراز کش-افتاده-خوابیده

 

آدم ثانی-حضرت نوح

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)

آبِ کبود-آسمان

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

روز مبادا-روز سختی و پریشانی
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

زبان گز-چیز تند و تیز

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند

خروس خوان-هنگام سحر

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن

حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند
بالینی-کلینیکی

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

آش آلو شدن-خجالت‌زده شدن-سکه‌ی یک‌پول شدن-کنفت شدن

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

خارشک-مردم آزار-سادیست

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
 

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

جُربزه-قدرت-توانایی

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

چشمه-نوع-قسم

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن
به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

پِی-دنبال

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

چو انداختن-شایعه پراکندن

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن
جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

زیر زبانی-یواش و آهسته-سخنی که از روی بی میلی گفته می شود

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

خواهر خوانده-دوست صمیمی
 

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

 

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

چیله-هیرم-خاشاک

آزگار(زمان دراز)

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

بوق سگ-بسیار دیر وقت

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

حلال زاده-پاک و نجیب

 
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

حرص خوردن-عصبانی شدن

چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

چار دستی-قمار چهار نفری

پس رفتن-عقب رفتن

 

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن
خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

چشم کار کردن-دیدن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

پیشی-گربه در زبان کودکان

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف)

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

بازداشتی-زندانی موقت

انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

پیر شَوی-عمرت دراز باد

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

روغن زرد-روغن حیوانی

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

چهار چوب-محدوده-قاب

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

حبه کردن-دانه دانه کردن

جیره-سهم معین

دل خالی کردن-کین خود را گرفتن-از رنج دشمن شاد شدن

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

پر بدک-خیلی بد

 

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن
چشم زهره-ترس

به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

 

توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن

خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن

پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن

اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)

زبان کوچکه-زبان کوچک

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

 
اسیر خاک-مرده-تن‌پرور
چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن

چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

نوشته دیگر :
بازی و برنامه های اندروید 
چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

ادرار کوچک(شاش)

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

 

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

پینه کردن- پینه بستن

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

دق مرگ-دق کش

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

 

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

بابا غوری-نابینا-کور

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات
بی جا-نامناسب-بی مورد
با آب و تاب-با شرح و تفصیل
خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

آشنا روشنا-دوست آشنا

دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

اله و بله-چنین و چنان

بر ملا شدن-آشکار گشتن
تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

چاخان پاخان-دروغ

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

زار-نا به سامان-خراب-بد

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

جلودار کسی بودن-از پس کسی بر آمدن-مانع کسی شدن

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

 
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

 

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

چُس افاده-افاده ی بی جا

این جور که بویش می‌آید-چنان که از ظواهر امر پیدا است-از فرار معلوم

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

اردک‌پرانی(از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن)

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده

دایی قزی-دختر دایی

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن
بار سرکه- ترش ابرو

شعله‌ی آتش

خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

تیر کردن-نشان کردن

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن

از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن

خوشایند-مطبوع-پسندیده

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

 

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

چَکی-وزن نکرده-یک جا
چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

چنگول زدن-پنجه زدن

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

چال-گودی-حفره

 

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

 

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

رضا شدن-راضی شدن

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

اوراق-قراضه-اسقاط-ازکارافتاده

بازار کوفه- بازار شام

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

ترش کردن-عصبانی شدن

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن

تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

 

جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

پی گرفتن-دنبال کردن کار

دولت منزل-دولت سرا

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

فرض کنیم که

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

 

باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

پیشی-گربه در زبان کودکان

چَخ چَخ-عیش و عشرت

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

حال و احوال-وضعیت-کیفیت
زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

دست تنها-بی یار-تنها

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

ازخودراضی(متکبر، خود پسند)

تو به تو-گوناگون-لا به لا

خبرنگاری-کار خبرنگار

خبر داغ-خبر بسیار مهم

تو بوق زدن-رازی را فاش کردن

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

 

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

خوب-کافی-بسیار

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد
بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت
جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

بند و بساط-اسباب مختصر زندگی

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

خود را به موش مردگی زدن-خود را ناتوان

 

انسان بودن-شریف و درست بودن

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

زیر پوش-جامه ی زیرین

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

بادپا-تند رو-تیز تک

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

خیس کردن-ادرار کردن به خود
رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن
پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز

ابوقراضه-ابوطیاره

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد

دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو
رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن

دو رگه-از دو نژاد محتلف

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

جَر-پیچ و خم راه

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن
زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی
به هم زدن-قطع رابطه کردن

حیوونکی-نگا حیوانکی

چپری آمدن-زود آمدن

چپو شدن-غارت شدن

حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

خوش نقش-خوش اقبال-پارچه یا قالی که نقش های زیبا دارد

پیاله زدن-می نوشیدن

انگشتر پا(چیز بی‌ارزش)

آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

خرناس-نگا. خُرخُر

خدا به دور-پناه بر خدا

 

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

بی قواره-بد شکل

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

خوش رو-زیبا-خندان
حجله خانه-اتاق شب زفاف
حساب سوخته-بدهی قدیمی

باد خوردن-هوا خوردن

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است
آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)
پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

ادرار بزرگ(مدفوع)

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

حبه کردن-دانه دانه کردن

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

 

تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن

چرکو-آدم کثیف

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

دور از شما ب-لانسبت

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن

جیش-ادرار در زبان کودکان

ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه
دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

رو انداز-لحاف

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

خوش شانس-خوش اقبال-خوش طالع

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

 

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن

ذلیل مرده-ذلیل شده

خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

چروک انداختن-چین انداختن

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

به جا آوردن-شناختن
خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی
جاکش-پا انداز-دلال محبت
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن
حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

بد گل-زشت-بد ترکیب

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

نویسنده سوم